یادداشت هایی برای یک زندانی

گروه :

وضعیت: غیر رایگان

0 تومان

ما فهمیدیم وقتی در زندان پشت سرمان بسته می‌شد چه حسی دارد. خیلی از ما دفعه اولمان نبود. وقتی همه چیز ...

ما فهمیدیم وقتی در زندان پشت سرمان بسته می‌شد چه حسی دارد. خیلی از ما دفعه اولمان نبود. وقتی همه چیز در حال فروپاشی بود ما فکر می‌کردیم به مشروب نیاز داریم. فکر می‌کردیم این تنها چیزی است که ما را سرپا نگه می‌دارد. آینده خیلی ترسناک به نظر می‌رسید. خیلی از ما می‌پرسیدیم - کاش یک فرصت دیگر پیدا می‌کردیم؟